پاتریک مک‌گاورن شرکت IDG را در آپارتمانی کوچک تأسیس کرد و با کوشش کم‌نظیرش آن را به بام دنیای فناوری رساند.

 

شرکت IDG یا International Data Group تاکنون خدماتی نظیر PC-World و Macworld و دیگر برندهای نام‌آشنا در صنعت رسانه و بازاریابی داده را ارائه کرده است. باوجوداین، اولین گام‌های آن در مسیر پیشرفت ایجاد پایگاه اطلاع‌رسانی (خبرنامه) از آپارتمانی کوچک در حومه‌ی شهر بوستون بود.

پاتریک مک‌گاورن (۱۹۳۷ تا ۲۰۱۴)، بیش از پنجاه سال از عمرش را به ترویج اطلاعاتی در حوزه‌ی رایانه و فناوری‌های سراسر دنیا ازطریق انتشار در رسانه‌هایی نظیر PC-World، Macworld و Info-world و the Dummies books و همچنین Computerworld اختصاص داد. در سال ۱۹۶۴، وقتی این شرکت هنوز کسب‌‌وکاری نوپا تلقی می‌شد، صنعت رایانه همچنان در‌حال‌رشد بود و اولین پروژه‌ی McGovern هم در این زمینه، جمع‌آوری داده در این حوزه بود.

 در کتاب جدید گلن ریفکین با نام «به‌سوی آینده: درس‌های راهبری از پاتریک مک‌گاورن، رؤیاگرایی که جهان را چرخید و امپراتوری در فناوری رسانه ایجاد کرد»، از مک‌گاورن با لفظ فردی غیرمتمرکز و کارآفرین و بسیار موفق در زمینه کسب‌وکار یاد شده است.

از میان تمامی درس‌های راهبردی که از مک‌گاورن می‌توان آموخت، مهم‌ترین نکته این است یکی از اولین افرادی بود که به‌طور مستقیم در زمینه‌ی حرفه‌ای نوظهوری شروع به‌کار کرد. بدون شک برای اینکه بتوان پروژه‌ای موفق را در سطح گسترده ایجاد کرد، در ابتدا مأموریت مشخصی باید درنظرگرفت و راهکارهای مثمرثمر برای اشتراک آن با افراد مختلف در آن حوزه را پیدا کرد.

همان‌طورکه امروزه گوگل و فیسبوک فرایند استخدام در شرکت خود را به علم تبدیل کرده‌اند و اشخاص تازه‌وارد را بادقت زیرنظر می‌گیرند، مک‌گاورن هم در شروع کار از عده‌ای جوان منتخب و خوش‌ذوق برای شرکتش استفاده کرد.

او همیشه اهداف و استراتژی‌های خود را با کارکنانش به‌اشتراک می‌گذاشت و روی هم‌فکری حساب ویژه‌ای بازکرده بود. هدف اصلی مک‌گاورن انتشار مزایا و پیش‌زمینه و به‌کارگیری فناوری اطلاعات در سراسر دنیا بود که از دیدگاه او فقط‌و‌فقط با عزم راسخ و علاقه به کار حاصل می‌شد. همین امر عامل اصلی موفقیت مجموعه‌ی او نیز محسوب می‌شد. برای او درواقع رؤیاپردازی و بلندپروازی یکی از  عوامل اصلی انتخاب بود.

برای مثال، وقتی ۲۳ساله بود، طبقه‌ی دوم خانه‌اش در ماساچوست را به جوان دانشجویی به‌نام برگس نیدل اجاره داد. مک‌گاورن با استفاده از پول اجاره‌ی طبقه‌ی اول، آن خانه را برای راه‌اندازی استارتاپ جدیدش، یعنی International Data Group آماده کرد. در آن زمان، یعنی سال ۱۹۶۴، مک‌گاورن فقط چند سال از نیدل بزرگ‌تر بود؛ اما هدفی که در سر داشت، بسیار بزرگتر از نیدل و تمام هم‌سن‌وسالان خود بود.

 پس از مدتی و در طبقه‌ی اول، مک‌گاورن اولین گزارش صنعتی‌اش را تهیه کرد که در‌باره‌ی ارائه‌ی آماری از تمامی رایانه‌های Mainframe در آمریکا بود. با گذشت زمان که IDC درحال‌شکل‌گیری بود، او در مسیرش مصمم‌تر می‌شد و نقش IDC در شمارش تمامی رایانه‌های دنیا ملموس‌تر می‌شد و این برای مک‌گاورن فقط شروع کار بود.

پاتریک مک گاورن / Patrick McGovern

او برای آنکه بتواند درآمدی همیشگی داشته باشد، Grey Sheet را ایجاد کرد که با استقبال بسیار زیادی در میان شرکت‌های سازنده‌ی رایانه و مشتریانی روبه‌رو شد که به‌دنبال اطلاعات جدید درباره‌ی پیشرفت این فناوری بودند. درواقع، Grey Sheet اولین محصول ازآنچه تلقی می‌شد که با نام امپراطوری انتشارات جهانی شناخته می‌شود و به مک‌گاورن کمک می‌کرد به مأموریتی نزدیک شود که قرار بود پنجاه سال آینده سکان‌دارش باشد. او خودش خبرنامه را با استفاده از داده‌های کسب‌شده از گروه کوچکی از کارکنان نیمه‌وقتش می‌نوشت و دستیارش، سوزان سایکس متن‌های او را تایپ می‌کرد. بعدها، این دو باهم ازدواج کردند. کارکنان جوان شرکت باید با شرکت‌های بزرگ رایانه‌ای و مشتریان آن‌ها تماس می‌گرفتند و بیشترین اطلاعات ممکن را از آن‌ها کسب می‌کردند.

 در جلد اول Grey Sheet که در ۲۳مارس‌۱۹۶۴ منتشر شد، مک‌گاورن نگاهی بسیار دقیق به آینده‌ی صنعت رایانه و کسب‌وکار راه‌اندازی‌شده‌ی IBM با تمامی ظرفیت‌ها و رقبای مختلف آن ارائه کرد. مک‌گاورن دراین‌باره نوشت:

از میان تمامی نشانه‌ها، می‌توان دریافت سال ۱۹۶۵ قطعا عطفگاه مهمی در توسعه صنعت رایانه آمریکا خواهد بود.

همین اتفاق هم رخ داد و امریکا با همکاری بیشتر مؤسسات دولتی و نظامی و علمی در استفاده از رایانه‌ها، صنعت فناوری اطلاعات در آستانه‌ی انفجار پیشرفت عظیمی قرار گرفت. مک‌گاورن می‌دانست درحال‌معرفی صنعتی است که ظرفیت بالقوه فراوان و سودآوری شدیدی دارد که در آینده، عامل تغییری شگرف در جامعه و کسب‌وکار می‌شود.

پاتریک مک گاورن / Patrick McGovern

در مقاله‌ای دیگر، او پیش‌بینی کرد شرکتی به‌نام IBM به‌زودی در دنیای رایانه تأسیس خواهد شد که آینده‌ای درخشان در این حوزه خواهد داشت. در آن مقاله آمده بود IBM پنج‌هزار دستگاه از رایانه‌های جدید خود را طی پنج سال آینده خواهد فروخت.

مک‌گاورن به‌عنوان نویسنده‌ای که فقط تجربه‌ی حضور در هیئت‌تحریریه‌ی دبیرستان و دانشگاه را داشت، به‌وضوح پیش‌بینی کرد سود حاصل از فروش محصولات این شرکت تا پنج سال آینده، بیش از ۳.۵میلیارد دلار خواهد بود و بدین‌ترتیب، آینده‌ای فوق‌العاده برای IBM ترسیم کرد.

 مدتی بعد، رایانه‌ی جدید IBM با نام IBM System/360 ارائه شد که اولین نسل از رایانه‌های کوچک خانواده‌ی رایانه‌های بزرگ بود؛ محصولی که انقلابی در صنعت رایانه به‌وجود آورد. در نسخه‌ی اول، او همچنین تخمینی ماهیانه از میزان فروش غول‌های صنعت رایانه‌ای مانند Honeywell ،Univac ،Control Data ،Burroughs و RCA ارائه کرد و راهکارهای هر شرکت درزمینه‌ی فروش را بررسی کرد.

برگس نیدل، همان دانشجویی که اتاق از مک‌گاورن اجاره کرده بود، امروز شاعر و فعال سیاسی لیبرال است. او درباره‌ی این مرد بزرگ می‌گوید:

آنچه مرا شگفت‌زده می‌کرد، اخلاق کاری فوق‌العاده مک‌گاورن بود. او هرروز از صبح تا شب، بین شانزده تا هجده ساعت روی خبرنامه‌اش کار می‌کرد. من در اتاق خود در طبقه‌ی بالا بودم و یک‌بار که ساعت سه صبح از پله‌ها پایین می‌آمدم، او را دیدم که آماده بیرون‌رفتن برای ورزش صبح‌گاهی است. او تی‌شرت و شلوار بر تن داشت و کفش ورزشی پوشیده بود و به من گفت خیلی هیجان‌زده است. سپس، برای دویدن و خالی‌کردن ذهنش از دیگر حواشی، بیرون رفت و چندین‌بار دور دبیرستان محلی دوید. وقتی‌ برگشت، دوش گرفت و دوباره بر سر کارش بازگشت. انرژی او فوق‌العاده بود.

 پس از مدتی نیدل که در اغذیه‌فروشی محلی کار می‌کرد، بر اثر آتش‌سوزی از کار بیکار شد. در این هنگام، مک‌گاورن به او پیشنهاد کار داد و پاسخی که از نیدل شنید این بود: «نمی‌دانم چه‌ کاری می‌توانم برای تو انجام دهم»؛ چراکه مفاهیم رایانه و ریاضی برای او بیگانه بودند. ولی مک‌گاورن پیشنهاد داد، از نیدل آزمون گزینش کرد تا صلاحیتش برای این کار مشخص شود. نیدل این پیشنهاد را قبول کرد و آزمون داد. آزمون گزینش به‌گونه‌ای طراحی شده بود که سؤالات آن رفته‌رفته سخت‌تر می‌شدند و حتی به‌سمت منطق و معناگرایی و دیگر زمینه‌های عجیب هم کشیده می‌شد.

 نیدل دراین‌باره می‌گوید:

آزمون شامل ۳۳ سؤال بود که وقتی به سؤال ۲۸ رسیدم، متوقف شدم و گفتم این حداکثر توان من است. پاتریک نگاهی به پاسخ‌های من انداخت و گفت استخدام شده‌ام.

مک‌گاورن به او گفت:

هرکسی به ۲۷ سؤال پاسخ صحیح دهد، بیش از آنچه فکرش را می‌کند، برای این شغل مناسب است. اگر کسی کمتر از ۱۷ سؤال را پاسخ صحیح دهد، این ویژگی را ندارد. تو ۲۳ پاسخ صحیح داری؛ بنابراین، در دسته‌ی اول قرار داری.

 بنابراین نیدل به شرکت او ملحق شد و به‌عنوان کارمند نیمه‌وقت شروع به‌کار کرد. او شرکت‌ها را تجزیه‌وتحلیل می‌کرد و برخی سؤالات طراحی‌شده‌ی مک‌گاورن را از مدیران پروژه آن‌ها می‌پرسید؛ مثلا چه تجهیزاتی دارند و چه‌ کاری با آن انجام می‌دهند و چه چیزهایی نیاز دارند. نیدل از این موضوع بسیار متعجب بود که چرا شرکت‌های بزرگ رایانه‌ای از چنین شرکت کوچکی داده‌های آماری تهیه می‌کنند که در حومه‌ی بوستون قرار داشت. واقعا آن‌ها منابع مناسب خود را برای دریافت اطلاعات نداشتند؟ چرا باید مدیر پروژه‌ها با او درباره‌ی اطلاعات خصوصی، مانند فهرست رایانه‌های دراختیارشان صحبت می‌کردند؟

مک‌گاورن این‌گونه پاسخ نیدل را داد:

اگر آن‌ها این اطلاعات را دراختیارمان قرار می‌دهند، به‌دلیل این است که آن‌ها از این کار خوشحال می‌شوند و می‌خواهند اطلاعات خود را با هرکسی در میان بگذارند. بنابراین، باید از این فرصت نهایت استفاده را کرد.

پاتریک مک گاورن / Patrick McGovern

 حرف او کاملا صحیح بود. مک‌گاورن همیشه از مکالمه‌اش با مدیرعامل Univac به‌عنوان فرصت یاد می‌کرد. مدیرعامل این شرکت بزرگ رایانه‌ای به او گفته بود به اطلاعاتی نیاز دارند که از آن‌ها می‌گرفتند. اگرچه نتایج تحقیقات مک‌گاورن برای شرکت‌های بزرگ بسیار ناچیز به‌نظر می‌رسید، می‌توانست آن‌ها را در فروش بیشتر محصولاتشان یاری کند؛ چراکه این اطلاعات از مخاطبان و مشتریان بالقوه به‌دست‌آمده بود و بسیار مفید و کاربردی بودند.

 مخاطبان او حتی حاضر بودند سالیانه مبلغی درحدود پانصد دلار برای عضویت در فهرست دریافت‌کنندگان نشریه پرداخت کنند؛ چراکه این اطلاعات بسیار ناب و به‌روز و باارزش بودند. نیدل دراین‌باره می‌گوید:

گاهی او را می‌دیدم که با افرادی پشت تلفن از شایعه‌ای درباره‌ی چاپگری بسیار سریع و دیگر اجزای جانبی رایانه صحبت می‌کند. پاتریک با آن‌ها بسیار گرم برخورد و شوخی می‌کرد و درنهایت، با لبخندی بر لب روی میز می‌زد و از اطلاعاتی که دریافت کرده احساس رضایت می‌کرد.

در ۲۷سالگی، مک‌گاورن خطرپذیری و سرسختی از خود نشان داد که بعدها، سرمشق شخصیت‌های مطرح کارآفرینان سیلیکون‌ولی قرار گرفت. از روزهای اول، او هدف اصلی خود را درک و آن را با هدف اصلی شرکت خود همسو کرد.

 برگس نیدل کمتر از یک سال با آن‌ها کار کرد و ترجیح داد شغل ادبی برای خود پیدا کند؛ ولی ده‌هاهزار نفر دیگر از کالیفرنیا تا پکن، درنهایت، به IDG پیوستند تا مأموریت مک‌گاورن را به‌سرانجام برسانند. افرادی که او انتخاب می‌کرد، قدرت یادگیری فراوانی داشتند و در حوزه‌ی صنعتی خود، به فردی ماهر تبدیل می‌شدند.

 مک‌گاورن شخصیت قدرتمندی داشت که به‌وسیله آن می‌توانست افراد جوان، نویسندگان بااستعداد، هنرمندان و فروشندگانی را جذب کند که می‌توانستند شرکت او را به قله‌ی صنعت رسانه در فناوری اطلاعات برسانند. در ژوئن‌۱۹۶۷ و فقط سه سال پس از شروع به‌کار شرکت، مک‌گاورن اولین شماره از Computerworld را منتشر کرد. این هفته‌نامه در حوزه‌ی جدیدترین رخدادها و اخبار صنعت رایانه بود.

پاتریک مک گاورن / Patrick McGovern

در این زمان، او IDC را به برند معتبری در حوزه‌ی انتشار فناوری اطلاعات تبدیل کرده بود و رشد روزافزون و پایدار آن را شاهد بود. او دانشمندی ذاتی بود که توجه ویژه‌ای به داده‌های خام داشت و از دل آن‌ها، اطلاعات باارزشی استخراج می‌کرد. همچنین، وی جزو اولین افراد حوزه‌ی رایانه بود که ارزش بررسی حرفه‌ای درزمینه‌ی فناوری اطلاعات را درک کرد.

نشریه‌ی Computerworld نه براساس خیال و تصور، بلکه براساس شنیدن صدای کاربران جدید رایانه‌ای به‌وجود آمد که نگرانی‌ها و مشکلات خود را بیان می‌کردند. او معتقد بود:

یک‌بار با چهل فرد صحبت کردیم که رئیس دیتاسنتر (مرکز رایانه‌ای) بودند. همه‌ی آن‌ها به ما می‌گفتند اطلاعات زیادی درباره‌ی شرکت‌های سازنده‌ی رایانه دارند. درواقع، بیشتر این‌گونه به‌نظر می‌آمد که شرکت‌های تولیدکننده با استفاده از اطلاعاتشان به‌جای بهبود وضعیت محصولات و افزایش رضایت مشتریان، از آن‌ها فقط برای هدف‌گیری مشتریان و فروش انحصاری محصولات خود استفاده می‌کنند.

همچنین، در جای دیگر گفته بود:

نمی‌دانم چگونه باید از این حجم انبوه داده‌های خام خودمان استفاده کنیم. اینکه کارکنانم چه‌ کاری با این حجم انبوه اطلاعات انجام می‌دهند، مسئله‌ای مشترک بین همه‌ی ماست.

 

این ایده از آنجایی به ذهن مک‌گاورن رسید که جملاتی از زبان یکی از مدیران بلندپایه‌ی چینی شنید. او به مک‌گاورن گفت:

فردی در دنیای حاضر وجود ندارد که ما را به‌عنوان جامعه‌ای واحد به یکدیگر متصل کند و اطلاعات به‌روز در اختیارمان قرار دهد و از اخبار دنیا آگاهمان کند.

پاتریک مک گاورن / Patrick McGovern

 

با شنیدن این موضوع، مک‌گاورن فرصت طلایی را از میان جملات ناامید‌کننده دیگری کشف کرد که مدیر چینی گفته بود.

او پی برد هفته‌نامه‌ای مجهز با نویسندگان و خبرنگاران بااستعداد می‌تواند حجم عظیمی از مخاطبانی را تغذیه کند که حاضر به پرداخت حق عضویت برای دریافت جدیدترین اطلاعات این حوزه هستند. در ایجاد نسخه‌ی چینی  Computerworld مک‌گاورن قالب جدیدی برای مأموریت بزرگش درنظرگرفت. او نام شرکت را به International Data Group یا IDG تغییر داد و IDC را به شاخه تحقیقاتی جداگانه‌ای تبدیل کرد و عبارت بین‌المللی را با استفاده از دیدگاه فرامرزی‌اش قانونی کرد.

پاتریک مک گاورن / Patrick McGovern

این مأموریت اکنون به کمال رسیده است. امروزه، IDG سرویس‌های اطلاعاتی مختلفی در حوزه‌‌ی فناوری اطلاعات فراهم می‌کند. با وجود انعطاف در اهداف کوتاه‌مدت، مک‌گاورن همواره در مسیر هدفی گام برداشت که اول برای خود تعیین کرده بود. این، بزرگ‌ترین درسی است که از او می‌توان گرفت: پایداری در هدف و استقامت در مسیر.





تاريخ : دو شنبه 19 آذر 1397برچسب:, | | نویسنده : مقدم |